سه رکن سیاست میرحسین موسوی در مضحکه انتخاباتی
على جوادى

مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی وارد فاز جدیدی از تحرک خود شده است. بیشتر از دو ماه به زمان برگزاری این مراسم اسلامی باقی نمانده است. اکٽریت دوم خردادیها٬ چه حکومتی و چه خارج از حکومت٬ به دور قداره بند دوران استقرار رژیم اسلامی گرد آمده اند. در صفوف جناح راست تردیدها بیشتر است. احمدی نژاد کاندید است. اما اکٽریت اين باند را هنوز با خود ندارد. دوم خرداد برای افزایش شانس خود در "انتخابات" و تامین شرایط "پیروزی" خود نیازمند پیشروی در سه زمینه است: ١- جلب توافق خامنه ای و مراکزی از حاکمیت٬ ٢- بسیج و تحرک بخشیدن به نیروهای اجتماعی خود در سطح جامعه٬ ٣- مقابله با تقلب گسترده و یک طرفه به نفع جناح مقابل. نگاهی مختصر به هرکدام از این سه عرصه می اندازیم. محدودیتها و ناتوانیهای این جناح در پیشبرد این سیاستها کدام است؟

١ -  از مساله جلب توافق خامنه ای و مراکزی از حاکمیت رژیم اسلامی شروع میکنم. هیچ نیرویی در رژیم اسلامی بدون جلب توافق بخش قابل ملاحظه ای از مراکز قدرت در رژیم اسلامی نمیتواند در مقام کاندیدای یک جناح اصلی رژیم عرض اندام کند. حضور مجدد میرحسین موسوی در این عرصه به معنای پذیرش اولیه او در سطح باندهای اصلی شکل دهنده رژیم اسلامی و مشخصا رهبر اوباش اسلامی است. میرحسین موسوی نماینده بخشی از تاریخ سیاه رژیم اسلامی است. نماینده خط امام در دوران خمینی است. تداوم خط دوم خرداد در دوران گندیدگی اش است. موضع گیری خامنه ای در این چهارچوب علیرغم طرح مجدد سابقه رقابت باندهای رژیم اسلامی بر سر موقعیت و نقش موسوی نشاندهنده این واقعیت است. خامنه ای بطور ضمنی موافقت خودش را از حضور میرحسین موسوی در این مراسم اسلامی اعلام کرد. اما یک شرط این تایید خامنه ای در عین حال اعلام کناره گیری خاتمی از کاندیداتوری بود. خاتمی برای این دوره رژیم اسلامی بیش از میرحسین موسوی دارای هزینه و ریسک است. شکنندگی بیش از حد رژیم اجازه نمایشات ریسکی را نمیدهد. از این رو خاتمی با تشخیص این مصلحت عمومی رژیم اسلامی عرصه را برای میرحسین موسوی هموار کرد. به اعتباری میرحسین موسوی محصول توافق بخشهای از جناح راست و بخشهای عمده جناح دوم خرداد است. سنتزی از جناحهای رژیم اسلامی است .

اما مطلوبیت میرحسین موسوی برای این دوره حاکمیت سیاه رژیم اسلامی چیست؟ واقعیت این است که موسوی فقط یک کاندید ساده رژیم اسلامی و جناحی از آن نیست. معین نیست. قالیباف نیست. محسن رضایی نیست. او فشرده سیاست یک دوره حیاتی از حاکمیت رژیم اسلامی است. دوران قتل عامهای  اوائل دهه شصت٬ دوران جنگ خونین و ارتجاعی ایران و عراق٬ و در یک کلام دوران تحکیم رژیم اسلامی در مقابله با اعتراضات گسترده کارگران و مردمی که هنوز تحرکشان به شکست کشیده نشده بود. از طرف دیگر میرحسین موسوی در فصل مشترک نیروی مرکز دو جناح رژیم اسلامی قرار دارد. رژیم اسلامی شکننده است. در مقابل مردمی قرار دارد که برای سرنگونی و نابودیش تلاش میکنند. نسلی از جامعه که تن به سنت و قوانین و زندگی تحت اسارت اسلام و حکومت اسلامی نمیدهد. در هراس از تحرک اعتراض کارگر و کمونیسم قرار دارند. به این شرایط موقعیت اقتصادی رژیم را اضافه کنید. درآمد اقتصادی رژیم بعد از یک دوره رونق حاصل از افزایش قیمت نفت به شدت سقوط کرده است. یک احتمال قوی در تقابل کشمکشهای دو قطب تروریسم جهانی٬ افزایش دامنه تحریمها و محدود شدن عرضه کالاها در سطح جامعه است. میرحسین موسوی یکی از کارگزاران رژیم در چنین شرایط بحرانی است. بعلاوه تاکید او بر اسلامیت "ناب محمدی" به این کاندید ویژگی خاصی در مقابله با جامعه ای می بخشد که تره بری اسلام و سنتهای ضد انسانی اش خرد نمیکند. این شرایط برای کلیت رژیم مستقل از منافع جناحی اش٬ در نبردهای آتی یک صف ممیزه است. میرحسن موسوی یک "خط امامی" به تمام معنا است .

٢ -  هیچ کدام از جناحهای رژیم اسلامی بدون بسیج نیروی مادی خود در جامعه نمیتوانند به اهداف خود نزدیک شوند. دوران "انتخابات" در عین حال دوران لشکر کشی اوباش اسلامی است. میرحسین موسوی نیز به تلاشهای خود در این حوزه دامن زده است. اهرم های اجتماعی دوم خرداد برای لشکر کشی در جامعه عبارتند از: انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها٬ خانه کارگر و شوراهای اسلامی در محیط های کارگری٬ و به درجه ای کانون صنفی معلمان. ارائه سخنرانی افتتاحیه در کنگره خانه کارگر٬ حضور در جمع دانشجویان دانشگاههای مشهد و اعضای انجمن های اسلامی دانشگاهها و کلا جریان تحکیم وحدت٬ بیان گوشه هایی از این سیاست لشکر کشی است. موسوی در هر کدام از این اجلاسها تلاش کرده است گوشه ای از پلاتفرم سیاسی این جناح را برای بسیج سیاسی ارائه دهد. در کنگره خانه کارگر بر سیاست دولتگرایی اقتصادی تاکید کرده است. گوشه هایی از این پلاتفرم٬ حمایت از "صنایع داخلی"٬ محدود کردن واردات٬ افزایش اشتغال و کاهش بیکاری و همچنین حمایت از تشکل های وابسته به دولتی است. در دانشگاه از دوران "شیرین" قدرت و سلطه انجمنهای اسلامی پس از قتل عام چپ و کمونیسم در دانشگاهها صحبت کرده است. و وقیحانه خود را "مدافع آزادی و مخالف تحجر" قلمداد کرده است. بطوریکه این جریانات اسلامی دانشجویی آنچنان به وجد آمده اند که در آخر با شعار "جمهوری اسلامی آزاد باید گردد" از ایشان استقبال کردند. (این شعار به طرز مضحکی کلیت سیاست این جناح را نمایندگی میکند)

٣ - مساله تقلب جناحی و به زیان این جناح یک رکن ديگر کشمکش "انتخاباتى" است. انتخابات در رژیم اسلامی همواره با درجات زیادی از تقلب و رای سازی همراه بوده است. رژیم اسلامی در مقابله با مردمی که ذره ای مشروعیت برای حکومتش قائل نیستند و هم چنین در بیان چهره بین المللی خود به درجات زیادی میزان شرکت کنندگان در این مراسم اسلامی را افزایش داده است. هر دو جناح رژیم در این اقدام ذینفعند. دعوایی اگر هست٬ مساله سهم هر کدام از جناحها در جعل و تقلب و رای سازی است. تاکیدات نمایندگان این جناح و همچنین فشار رفسنجانی برای جلوگیری از تقلب به نفع جناح رقیب یک رکن دیگر تامین شرایط پیروزی این جناح است.
 
جناح دوم خرداد برای اشغال پست دولت اسلامی خیز برداشته است.